1- «35 پیاله» یکی از شخصیترین آثار کلر دُنی، کارگردان بصیر و صاحبسبک فرانسوی، برگرفته از یک تجربهی واقعی در زندگی مادرش با پدربزرگ اوست: مردی که با از خودگذشتگی پس از مرگ همسرش وقف به ثمر رساندن تنها دخترش شده است؛ دختری جوان که از انجام وظایف فرزندی و نشاندادن مراتب قدرشناسی فروگذار نیست؛ خانوادهی خوشبخت و کامل یک پدر و دختر، که در دل میدانند دیر یا زود سرنوشت آنها را از هم جدا خواهد کرد و … . کلر دنی از شباهتهای وثیق این سرگذشت با قصهی «اواخر بهار» (شاهکار بیبدیل یاسوجیرو ازو) و «کافه لومیر» اثر درخشان هو شیا شن (که بازسازی دیگری از «اواخر بهار» است) مسند محکمی ساخته است تا «35 پیاله» را بر آن بنشاند. بخش اعظمی از داستان فیلم در مجتمعی آپارتمانی در بانلیوهای پاریس امروز میگذرد، جایی که بیشتر ساکنانش را مهاجران و آفریقاییتبارها تشکیل میدهند. «لیونل (با بازی آلکس دکا) رانندهی خطوط مترو شهری است که با تنها دخترش ژوزفین (ماتی دیوپ) زندگی میکنند. ژوزفین دانشجوی علوم انسانی است و در جایی از فیلم میبینیم که در کلاس، بر سر مواضع سرسختانهای در مورد مناسبات جهان پسااستعماری و بدهیهای سنگین کشورهای «جنوب» ایستادگی میکند. پدر و دختر، زندگی ظاهراً بینیاز و شادمانهای دارند، اما باطناً هر دو میدانند که تردیدهایشان را پنهان میکنند تا در ایفای مسوولیتهای و وظایفشان در قبال دیگری خللی وارد نشود. در همسایگی آنها زنی میانسال به نام گابریل (نیکول دوگ) و پسری جوان به نام نوئه (گرگوار کولن) زندگی میکنند که هر کدام به نوبهی خود انتظار وصل با نوئل و ژوزفین را میکشند. ترس و وسوسه از وقتی شروع میشود که یکی از همکاران نوئه بازنشسته میشود و در جشنی که همکارانش برای او ترتیب دادهاند، از نوئل میخواهند تا رسم رفاقت را به جا آورد و وعدهای قدیمی را عملی کند که شرط «35 پیاله» است. واکنش او منفی است و «هنوز فرصت هست» را بهانه میکند. در مسیر بازگشت شبانه به منزل، نوئل در مترو به همکار مأیوسش نگاه میکند که آن روز اشکهایش را در حسرت زندگی پیش از بازنشستگی دیده است و … ».
2- جیم جارموش که در فیلم «در چنگ قانون»، کلر دنی را به عنوان دستیار در کنارش داشته، تعبیر فوقالعادهای از منش متفاوت فیلمهای او کرده است: «فیلمهای او یکجور خشکی پر از جذبه دارند و از درامهای کلیشهای اجتناب میکنند، اما به شدت حسی و غالباً لمسشدنی هستند». به گواه تجربیات سینمایی اخیرش، کلر دنی نشان داده که قصهگویی بصری را بر قصهگویی کلامی ترجیح میدهد (دو فیلم قبلی او، «دردسر هر روز» و «تعدیکننده»، را به راحتی میتوان در ردهی آثار انتزاعی گذاشت)، و از شیوههای سنتی روایت معمولاً استفاده نمیکند، از دیالوگها به شکلی مینیمال بهره میبرد، و در آثارش اغلب عناصر سمعی و بصری وظیفهی حفظ تداوم را به دوش میکشند، و خودش چندان اعتقادی به مبانی کلاسیک فیلمسازی یعنی شیوهی نما/ نمای معکوس ندارد. این زیباییشناسی خاص اقتضا میکند تا ریتم، بافت، و حس و حال، نقش عملی در جلو بردن روایتهای فیلمهایش داشته باشند (تفاوت کارگردانی با ریتم کند را در «35 پیاله» به وضوح میتوان دید) و موسیقی تشخص بیشتری پیدا میکند (متن اشعار کارکردی مانند الفاظ مییابد که بازیگران در سکوت آنها را رد و بدل میکنند). طبعاً در «35 پیاله» نیز این «تصویرنگاریها» (به زعم جیم هوبرمن، منتقد معروف) وجود دارد. اما کلر دنی نشان میدهد که در رهیافت خاصش به سینما به عنوان یک رسانه به چنان درجهای از پختگی رسیده است که حتی مخالفانش را نیز با این فیلم وادار به تحسین شهودهای ژرف خود میکند. «35 پیاله» کماکان از شگردهایش برای تأثیرگذاری غیرمستقیم بر مخاطب استفاده میکند، اما دنی با محو کردن کلام و ایجاد نوعی سکوت و تأنی ذاتی، کاری میکند که عارضهی عدم قطعیت (اتهام لوس و خنکی که به فیلمهایی از این دست میبندند) نتواند موجب خدشهدار شدن اعتماد مخاطبانش به فیلم و از دست رفتن امنیت عاطفی آنها شود. آلکس دکا ( که در کنار آنیس گودار (فیلمبردار) و ژان پل فارژو (فیلمنامهنویس) و تیندراستیکس (آهنگساز) ارکان ثابت فیلمهای خانم دنی را تشکیل میدهند) به نقش لیونل، چهرهای کمگو و خاموشیطلب را از پدر فیلم ترسیم میکند که به جرأت میتوان آن را یکی از بهترین بازیهایش دانست. در «35 پیاله» اعضای کوارتت فیلمسازی خانم دنی باز هم هماهنگی ظریفی با هم برقرار کردهاند تا منظومهای از اشکها و لبخندها، حالات و اشارات، نگاهها و اطوارها، و رفتار و سکنات را با رهبری استادانهی کلر دنی به سمفونی خاموشی بدل کنند که طنینش تا زیر پوستمان رسوخ میکند و دل را میلرزاند.
Leave a comment